ویژه نامه محرم94
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 68827
بازدید دیروز : 136836
بازدید هفته : 68827
بازدید ماه : 391108
بازدید کل : 10782863
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 25 / 7 / 1394

قرآن ، تلاوتش در دوران سال عبادت ، شنيدنش عبادت و نظركردن بدان هم عبادت است و حسين عليه السلام نيز سوگواري اش عبادت ، شركت در مجلس سوگ براى شنيدن مرثيه او عبادت ، نشستن در مجلس او عبادت ، غم و اندوه به خاطر او عبادت ، گريه بر او عبادت ، گرياندن بر او عبادت ، به شكل گريه كننده و سوگوار او درآمدن نيز عبادت و زيارت او از نزديك و درود فرستادن بر او از راه دور، ديدار زائران او وآرزوى شهادت در كنار او و همراه او نيز، عبادت و بندگى خداست .
در مورد پاسدارى از حرمت قرآن و احترام بدان مقرّراتى است ازآن جمله : نبايد از متن زندگى خارج گردد و بايد از گرد و غبار نشستن بر آن جلوگيرى شود، كسى آن را جز با طهارت و پاكيزگى دست نزند و هرگز نبايد با آن بسان كالا، رفتار گردد و نبايد وسيله سوداگرى و دنيا طلبى و ابزار قدرت و سلطه گرى قرار گيرد.
حسين عليه السلام نيز همين گونه است و در مورد احترام به آن حضرت مقرّراتى است امّا سوگمندانه ؛ بادهاى سهمگين و پر گرد و غبار بر آن گرامى وزيد و پيكر مطهّرش را در برگرفت و ناپاكان و پليدان به پيكر مقدّسش دست زدند و دين خود را در برابر ريختن خون پاك او به بهاى اندك و حكومت بر سرزمين رى كه هرگز بدان نرسيدند فروختند.
قرآن ، كلام خاموش الهى است و حسين عليه السلام كلام ناطق و گوياى خداست .
قرآن ، گرامى ، پرشرافت و بزرگ است و امام حسين عليه السلام نيز گرانمايه و پرشرافت و بزرگوار و علاوه بر همه اينها شهيد و پيشواى شهيدان است .
در قرآن ، تاريخ پيامبران ، موقعيّت و سرگذشت آنان ، رخدادهايى كه براى آنان پيش آمده ، همه و همه به صورت سازنده و پرمحتوا و هدفدار بيان گرديده است و در زندگى شگفت انگيز و تاريخساز حسين عليه السلام نيز داستانهاى پيام آوران خدا و سرگذشت آنان به روشنى و به صورت سازنده اى ترسيم شده است .
آيات روشن و روشنگر قرآن شش هزار و ششصد و شصت و شش آيه است و در پيكر مقدّس حسين عليه السلام نيز آيات آشكار هزار و نهصد، چهار هزار و بيشتر هم گفته شده است و اگر زخمهايى كه بر روى زخمهاى پيشين ايجاد شد و آنچه بر اثر جنايت پايمال كردن پيكر مقدّس بر آن واردشد، به حساب آوريم به شمار آيات قرآن مى رسد.
در صد و چهارده جاى قرآن ، واژه گرانقدر
بسم اللّه
آمده است و در پيكر مقدّس حسين عليه السلام نيز تنها زخمهاى شمشير كه مانند
بسم اللّه 
بود به همان شمار مى رسيد. قرآن ، از جزءها، سوره ها، سطرها، واژه ها، حروف ، نقطه ها و حركات مختلف تشكيل شده است .
پيكر مقدّس حسين عليه السلام نيز جزءها، سوره ها، سطرها، واژه ها، حروف ، نقطه ها و حركات متعدد داشت كه همه از فرود آمدن شمشيرها، نيزه هاى ظالمانه ، و فرود تيرها بر نقطه اى از پيكر مقدّس و خروج آن از نقطه ديگر بدن پديد آمده بود.
قرآن بر چهار بخش قابل تقسيم است : مثانى يا سوره فاتحه ، سوره هاى طولانى ، سوره هايى كه شمار آياتش به مرز صد و فراتر از آن مى رسد و ديگر، آخرين بخش قرآن و سوره هاى كوتاه .
امام حسين عليه السلام نيز همينگونه است سر مقدّسش بر فراز نيزه هاى ستم ، پيكر پاكش در كربلا بر روى ريگهاى تفتيده ، خون جوشانش بر بال پرندگان و در شيشه سبز رنگى نزد يكى از فرشتگان و اعضا و پيوندهاى بدنش بر روى خاك در هر سو، پراكنده بود.
قرآن از سى جزء تشكيل شده است و هر جزء آن را بر دو قسم تقسيم كرده و آن را شصت پاره ناميده اند، در مورد پيكر مقدّس ‍ حسين عليه السلام در اين مقايسه نمى دانم چه بگويم ؟

خداوند، قرآن شريف را با سى و دو نام خوانده است ، همينگونه اين نامهاى سى و دو گانه با حسين عليه السلام صادق و هماهنگ است .
خداوند، قرآن را مبارك و پربركت ناميد و فرمود:
هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ
اين مبارك قرآنى است كه فروفرستاده ايم .
و نيز آن مكان مقدّسى را كه با حضرت موسى عليه السلام سخن گفت ، سرزمين بركت ناميد.
و نيز درخت زيتون را در سوره مباركه نور و آيه نور، مبارك ناميد.
و نيز حضرت عيسى عليه السلام را مبارك ناميد كه از زبان خودش ترسيم مى كند كه در گاهواره به قدرت خدا فرمود: من بنده خدا هستم ... و هر كجا كه باشم مرا بركت داد.
و نيز آب باران را پربركت ناميد و فرمود: و از آسمان آبى پربركت فروفرستاديم .
و نيز شب قدر را پربركت ناميد و فرمود: شب قدر بهتر از هزار ماه است .
و خداوند امام حسين عليه السلام را به هنگام تولّد و نامگذارى وجود مباركش در پرتووحى به پيامبرش مبارك ناميد . كه در بخش ‍ گذشته با عنوان الطاف خاصّ خدا به امام حسين عليه السلام طىّ روايت شگفتى كه بيانگر فضيلت بى نظير و والاى آن حضرت بود، از نظر گرامى شما خواننده عزيز گذشت .
قرآن ، براى مردم باايمان ، شفابخش و مايه رحمت است . حسين عليه السلام نيز براى بيمارهاى درونى و باطنى آنان و تربت پاك او نيز براى بيماريهاى جسمى آنان شفابخش است و براى مردم باايمان مايه رحمت و برترى و بيشترين وسيله رستگارى آنان نور وجود حسين عليه السلام است .
قرآن ، نور است و امام حسين عليه السلام نيز نور است ؛ حتّى آن لحظاتى كه پيكرمطهّرش به خاك و خون آغشته و بر دشت نينوا خفته بود.
قرآن ، همانگونه كه در آيه شريفه آمده است روح و مايه راحتى و آرامش جان پيامبر و سبب آسايش مردم است و امام حسين عليه السلام نيز همانگونه كه در روايت آمده است گل سرسبد بوستان محمّد صلى الله عليه و آله و سبب آسايش و راحتى مردم باايمان است .
قرآن ، طبيبى حاذق و خيرخواهى است كه قلبها را معالجه مى كند و آنها را به فرمانبردارى از حقّ وامى دارد و امام حسين عليه السلام طبيبى است كه بخشى از انسانها را به سوى اطاعت خدا رهنمون مى گردد و بخشى ديگر را كه گناه كرده باشند، با دعوت به توبه و جبران خطاها و اميد شفاعت به فرمانبردارى خدا سوق مى دهد.
قرآن مژده رسان و هشدار دهنده است و حسين عليه السلام نيز همينگونه بشارت دهنده و هشدار دهنده است .
قرآن ، كتاب روشنگر است و حسين عليه السلام نيز پيشواى روشنگر كه حقّ را از باطل و پيروان هر كدام از آن دو را، روشن و مشخّص مى سازد.
قرآن ، براى هر انسان باايمانى ذكر و يادآورى است و حسين عليه السلام نيز ذكر و ياد پيامبر گرامى در همه عمر شريف او بود كه پيوسته حسين عليه السلام را ياد مى كرد.
در قرآن كريم ، دو آيه شريفه آية الكرسى و آيه نور است و حسين عليه السلام داراى كرسى و مقامى است كه جايگاه علم الهى است و در آن گرامى آيه نورى است كه با ظلمت و تاريكى شب و با خاك و خون ، به خاموشى نمى گرايد.
در قرآن ، آيه هاى شفا و شفابخش و آيات اميد و رحمت است و حسين عليه السلام نيز آيات و نشانه هاى رحمتى دارد، ويژگيهايى براى شفا و وسايل و اسبابى براى اميد و اميد بستن و علل كامل و جامعى ، براى رحمت الهى است .
قرآن ، از آغاز پيدايش تا استقرارش در بهشت پس از فرجام اين جهان ، چهارده منزلگاه و مرتبه دارد ... چرا كه موجود گرانقدرى است كه داراى پيامها و منزلگاهها و مراحل فرود است با شايستگان مهر و دوستى مى ورزد و با بدانديشان و ظالمان ، سرآشتى ندارد.
قرآن از آغاز تا فرجام جهان 
قرآن از آغاز پيدايش خود تا فرجام اين جهان ، مراحل و مراتبى دارد كه عبارتند از:
1- مرحله پيدايش آن در لوح محفوظ
2-  در قلب اسرافيل
3-  در قلب ميكائيل آنگاه كه اسرافيل بر او خواند.
4- قلب فرشته وحى
5-  فرود آمدن آن در شب قدر در بيت المعمور
6-  فرود يك باره آن بر قلب مطهّر پيامبر تا آن را به مردم بياموزد.
7- فرود آمدن قرآن بر قلب مصفّاى پيامبر تا در آغاز بعثت بر مردم تلاوت كند.
8- فرود آن در شبهاى گرامى قدر بر امام عصر عليه السلام
9-  جاى گرفتن آن در گوشهاى شنوا
10-  قرار گرفتن آن بر زبانها و دهانها
11-  جاى گرفتن بر روى كاغذ يا مرحله كتابت آن
12-  جايگزين آن در دلها
13-  ورود قرآن به سبك شگفتى به صحراى محشر
14-  و ديگر ورود قرآن به بهشت كه به تلاوت كننده آن گفته مى شود:
قرآن را تلاوت نما و از نظر مقام و منزلت اوج بگير.
همه نكات چهاردهگانه در مورد قرآن ، از روايات گرفته شده است كه در كتاب مستقلّى آمده است .
و اكنون آنچه مورد بحث است اين است كه حسين عليه السلام نيز همين مراحل چهاردهگانه را، هم در ارزشهاى والا و فضايل انسانى و ويژگيهاى شخصيّت خويش دارد و هم در مصائب جانگداز و داراى پيامش ، كه به خواست خدا هر دو بخش را ترسيم خواهيم كرد.
مراتب چهارده گانه او 
1-  آن گرامى پيش از آفرينش موجودات به صورت نورى خاصّ در مرحله نورانيّت خويش بود.
2-  مرحله دوّم از نور وجودش مراحلى است كه در عرش و كرانه ها و اطراف آن به صورتها و حالات گوناگونى جلوه داشته كه روايات بيانگر آن است .
3-  سوّمين مرحله نور وجودش مراحل چندگانه اى است كه در بهشت به صورت درخت مخصوص ، ميوه درخت مخصوص ، گوشواره در گوش فاطمه عليها السلام زينت بهشت و زينت اركان و كرانه هاى بهشت بود.
4-  چهارمين مرحله نور وجودش ، بنا به روايات مرحله اى است كه به صورت نورى خاصّ در صلب بندگان گرانقدر خدا بود و آنان به اراده الهى وسيله انتقال آن حضرت به اين جهان بودند.
5- پنجمين مرحله ، مراحلى بود كه به صورت نورى در جانهاى پاك و رحمهاى پاكيزه قرارگرفت ، به ويژه هنگامى كه نور وجودش در وجود پاك و پاكيزه دخت گرانقدر پيامبر صلى الله عليه و آله منزل داشت و آن بانوى نمونه جهان بشريّت پيوسته مى فرمود: هنگامى كه به حسين(ع) باردار بودم در شبهاى تاريك ، به چراغ احساس نياز نمى كردم . چرا كه نور وجود حسين نورانيّت خاصّى در او و فضاى خانه و زندگى او ايجاد كرده بود.
6-  مرحله ششم ، مرحله اى كه نور وجودش بر روى دست حوريه ويژه اى به نام لعياء بود كه همراه انبوه فرشتگان به هنگام تولّد امام حسين عليه السلام ، براى همراهى و كمك به فاطمه عليها السلام به عنوان قابله فرستاده شد.
7-  مرحله هفتم ، مراحلى است كه نور وجودش در آغوش پيامبر بود و كران تا كران وجود آن بزرگوار، از شانه پر فراز و كتف گرانقدر و دامان پرمهر گرفته تا سينه پرشكوه و پشت بلند مرتبه او، منزلگاههاى او بود.
هر كدام از اين مراحل و منزلگاههاى رفيع ، ويژگيهايى داشت كه در بخشهاى گذشته ترسيم شد.
و نيز پيامبر گرامى نيز به او عنايت و توجّه خاصّى داشت . با زبان مقدّسش به اراده الهى او را شير مى داد و دهان امام حسين عليه السلام منزلگاه زبان پيامبر بود. و با انگشت مباركش او را تغذيه مى كرد.... و با دو لب شريفش كران تا كران پيكر نورانى او به ويژه پيشانى بلند، زير گلو، فراز ناف و نزديك سينه او را بوسه باران مى كرد.
8- منزلگاه هشتم آن حضرت سينه پر مهر فاطمه عليها السلام بود.
9- منزلگاه نهم او بر روى دستهاى پرتوان پدر والايش ‍ اميرمؤ منان عليه السلام بود كه او را روى دست مى گرفت تا پيامبر گرامى كران تا كران پيكر مقدّس او را به دقّت بوسه باران سازد.
آرى ! آن گرامى مى بوسيد و اشك مى ريخت ،امام حسين عليه السلام مى پرسيد: چرا گريه مى كنيد؟ مى فرمود: جايگاه فرود شمشيرها را مى بوسم ومى گريم .
10-  دهمين منزلگاه او، كتف و شانه فرشته گرانقدر وحى بود كه پيوسته با اصرار از پيامبر گرامى اجازه مى گرفت و نور وجود حسين عليه السلام را بر كتف و شانه خويش مى نهاد و بر آن افتخار مى كرد.
11-  منزلگاه يازدهم فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله بود، هيچكس با پيامبر بالاى منبر قرار نگرفت مگر على عليه السلام آن هنگامى كه در غدير، پيامبر به فرمان خدا او را بلند كرد و فرمود:
هان اى مردم ! هر كسى كه من سرپرست ، فرمانروا و پيامبر او هستم امام على عليه السلام رهبر و پيشوا و امام اوست .
امّا همين پيامبر گرامى كه كسى همراه او بر فراز منبر نرفت ، حسين عليه السلام را بارها و بارها با خويشتن بر فراز منبر مى برد، او را در كنار خويش يا بر دامان خود مى نشانيد و مى فرمود:
هان اى مردم ! اين امام حسين(ع) است فرزند گرامى على عليه السلام او را نيك بشناسيد و گراميش بداريد؛ همانگونه كه خدا او را گرامى داشته است .
پس شهادت جانسوز او را براى مردم باز گفت و قاتل پليدش را نفرين كرد. و از خود راند و وجود گرامى او را بر همه ايمان آورندگان قرون و اعصار به عنوان امانتى گرانقدر به يادگار نهاد و فرمود: بار خدايا! او را به تو مى سپارم و به ايمان آورندگان شايسته كردار.
مردم سخت گريه كردند، فرمود: آيا اينك گريه مى كنيد؟ امّا در اوج تنهايى او و قيام الهى اش او را تنها مى گذاريد و شما هستيد كه ياريش نمى كنيد؟
و شما آيا با شنيدن اين حديث ساكت هستيد و گريه نمى كنيد؟
12-  منزلگاه دوازدهم حسين عليه السلام قلب مصفّاى پيامبر بود. در قلب پيامبر، آن حضرت موقعيّت و منزلت ويژه اى داشت كه هيچ كسى چنان منزلتى نداشت .
13- منزلگاه سيزدهمين او، سينه پرمهر پيامبر در واپسين لحظات زندگى در اين جهان بود.
14-  چهاردهمين منزلگاه او، قلب پيامبر در آخرين لحظات بود كه سخت براى حسين عليه السلام اندوهگين بود.
در آن شرايط، مصائب حسين را به ياد مى آورد و مى فرمود: مرا با يزيد چكار؟ خداوند بركت خود را از او بردارد.
15-  پانزدهمين منزلگاه او قلبها و جانها و دلهاى مردم باايمان است ، چرا كه در دلهاى آنان نسبت به حسين عليه السلام مهر خاصّى است كه پيامبر گرامى از آن به مهر نهفته و سرشته شده در دلهاى باايمان تعبير فرمود.
پس ، اينك به قلب خويش بنگر و بگو:
صدق رسول اللّه .
منزلگاهها 
اينك پس از ترسيم موقعيّت نور وجودش و مراحل مختلف آن ، به ترسيم مصائب آن حضرت و منزلگاههايى كه اين مصائب و گرفتاريها، به خاطر دفاع از حقّ و عدالت و پيكار همه جانبه با بيداد و شقاوت ، برآن حضرت روى آورد، مى پردازيم .
در منزلگاههاى گوناگون 
1-  مدينه ، منزلگاه اصلى آن حضرت بود كه به خاطر مقاومت قهرمانانه در برابر بيداد و انجام مسئوليّتهاى تاريخى ، زندگى در آنجا برايش بسيار سخت شد و سرانجام از وطن خويش رانده شد، آن گرامى رو به بارگاه خدا كرد و فرمود:
بار خدايا! ما خاندان پيامبر برگزيده تو هستيم كه ما را از شهر و ديار خويش راندند.
و نيز به حرم مطهّر پيام آور خدا شتافت و بدو شكايت برد كه : اى پيامبر خدا! من حسين هستم ، فرزند دخت گرانمايه ات فاطمه عليها السلام كه اينان در راه حقّ و عدالت دست از ياريم برداشتند و مرا تنها نهادند.
2-  دوّمين منزلگاه آن حضرت ، حرم امن الهى در مكّه بود، همان مكان پراحترامى كه براى همه موجودات ، از انسان تا پرنده ، حيوان ، درخت و گياه امن بود؛ امّا بر اثر بيداد رژيم اموى بر خاندان وحى و رسالت ناامن گرديد؛ چرا كه آنان در آن حرم مقدّس ، نقشه ريختن خون حسين عليه السلام را كشيدند و او به فرمان خدا و پيامبر، ناگزير از آنجا، در موقعيّت خاصّ و شرايط دردناكى ، كوچ كرد.
3-  سوّمين منزلگاه او، ميان مكّه و كوفه بود، در طىّ اين مسير در نقاط متعدّدى فرودآمد امّا همه جا براى او ناامن بود و همگان بر اثر سياست شيطانى تطميع و تزوير و فشار و ددمنشى حكومت وقت ، او را تنها نهاده واز يارى حقّ و عدالت دست برداشته ، گاه جرئت ديدار و سخن گفتن با او را نداشتند.
4- منزلگاه چهارمين آن حضرت ، كربلا بود. در آنجا به نيّت وطن گزيدن و ماندن ، فرود آمد و به كاروان داران همراه خود فرمود: در همين دشت پر اسرار، بارها را بر زمين نهيد و باز گرديد؛ چرا كه من از اين سرزمين كوچ نخواهم كرد.
5-  پنجمين قرارگاه آن حضرت در ميدان جهاد بود كه هرگاه در عمليّات دفاعى خويش خسته مى شد، براى استراحت در آنجا فرود مى آمد و ضمن ياد خدا و نيايش با او بارها و بارها مى فرمود:
لاحول ولاقوّة الاّ باللّه
هيچ حركت و نيرويى نيست مگر به قدرت خداوند بلند پايه وپرشكوه .
6- منزلگاه ششم آن حضرت ، شهادتگاه او بود كه خود در مورد آن فرمود: براى من شهادتگاهى برگزيده شده است كه با آن ديدار خواهم داشت . و در همانجا بود كه پس از شهادت سه يا چهار روز پيكر به خون خفته اش بر روى خاك آن قرار داشت و آنگاه به درون آن خاك مقدّس يا قبر شريف خويش ، كوچ كرد.
7-  هفتمين منزلگاه آن حضرت كه ويژه سرمقدّسش بود در خانه خولى قرار داشت و شب يازدهم محرّم را در آنجا اقامت گزيد در روايتى آمده است كه : سر نورانى آن گرامى در اين منزلگاه شبانگاه زير طشت نهاده شد.
امّا مشهور اين است كه در ميان تنور قرار داشت .
8- منزلگاه هشتم آن گرامى باز هم ويژه سر مباركش بود كه در مجلس شوم ابن زياد در برابر ديدگانش ، در طبق نهاده شده بود و آن عنصر خون آشام از اين فاجعه بزرگ شادمانى مى كرد فاجعه بارتر اينكه به هنگامى كه طبق را در برابر او نهادند، لبخند مستانه زد كه اين عمل ننگين شايد از نواختن چوب بر چهره و بينى و چشمان فرزند پيامبر سهمگين تر و فاجعه بارتر بود.
9-  منزلگاه نهم آن حضرت در كوفه بر فراز درختى بود. كه دشمن پليد و زبون براى كاستن از عقده حقارت و شكست معنوى خويش در برابر قيام حسين عليه السلام و شكوه معنوى و الهى او، سر مقدّسش را به آن درخت نصب كرد.
10- دهمين منزلگاه آن حضرت نقاط متعدّدى بود كه سر نورانى اش ميان كوفه و شام بر آنها فرود آمد، گاهى بر فراز نيزه هاى بيداد قرار داشت و گاهى در صندوق ويژه كه از هركدام از اين منزلگاههاى متعدّد ميان كوفه و شام ، علائم و نشانه ها تاكنون مانده است .
11- يازدهمين فرودگاه او، عبادتگاه راهب مسيحى بود، كه سر مقدّسش مورد احترام و گراميداشت قرار گرفت و با بوى خوش و گلاب عطرآگين تر شد.
عابد عارف ، به پاس مقدم ميهمان گرانقدر فرشهاى گرانبها گسترد و با مشك و كافور بدو درود و سلام عارفانه نثار كرد و پاداش ‍ خويش را دريافت و پاسخ گرفت ....
12-  منزلگاه دوازدهم آن حضرت ، در شام و بارگاه ستم اموى و مجلس شوم يزيد بود كه سر مقدّسش در ميان طشت طلا فرود آمد. در اين منزلگاه شوم ، مصائب بسيارى كه برخى تكرارى و برخى جديد بود بر او وارد آمد كه در بحثهاى آينده ترسيم خواهدشد.
13- سيزدهمين منزلگاه آن حضرت در كاخ بيداد ديكتاتور خودكامه اموى بود كه سرمقدّس حسين عليه السلام را بر سر در آن نصب كردند، امّا همسر يزيد، اين جنايت ددمنشانه را تحمّل نكرد و با سر و پاى برهنه بر مجلس يزيد وارد شد و فرياد كشيد كه : آيا سر مقدّس حسين عليه السلام فرزند دخت گرامى پيامبر را بر آستانه خانه ام نصب مى كنى ؟
يزيد، برخاست سر و چهره او را پوشانيد و به خانه اش بازگردانيد و دستور داد آن سرمقدّس را پايين آوردند و خطاب به همسرش ‍ گفت : هان اى هند! اينك برو و بر شهادت جانسوز پسر پيامبر، شيون كنان سوگوارى كن ....
14-  چهاردهمين منزلگاه سر مقدّس سالار شهيدان ، دروازه شهر دمشق بود كه به دستور رژيم اموى ، بر آنجا نصب كردند و اين جنايت به قدرى دردناك بود كه امام سجّاد عليه السلام كه ديدن چوب خيزران بر چهره را براى خدا تحمّل كرد و سخن نگفت و در برابر آن همه فشارها و صدمات و مصائب قهرمانانه شكيبايى ورزيد و همه را به حساب خدا نهاد، امّا اين جنايت كاسه صبر او را لبريز ساخت و بر سر يزيد شهامتمندانه خروشيد كه :
آيا حيا نمى كنى كه سر مقدّس فرزند فاطمه دخت گرامى پيامبر و امانت بزرگ او بر دروازه شهر شما نصب گردد؟
آرى ! براى آن حضرت بسان قرآن ، منزلگاههاى ديگرى است ؛ منزلگاههايى ويژه در شهادتگاهش ، هنگام برانگيخته شدن روز رستاخيز به سبك ويژه اى كه در روايات آمده است و در آخرين منزلگاه او، در باغها و بوستانهاى پرشكوه بهشت برين و درجاتى كه نياى گرانقدرش فرمود:
حسين جان ! براى تو درجات والايى است كه تنها در پرتو شهادت به آنها دست خواهى يافت .
برترين آن درجات ، در روايتى است كه بيانگر اين واقعيت است كه خداوند آن گرامى را در درجات و مراتب والايى با پيامبر گرامى ، همسان ساخته است .

الخصائص الحسينيّة ( تاءليف : آيت اللّه حاج شيخ جعفر شوشترى )


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسب‌ها: ویژه نامه محرم94
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی